یه چند روزی بودش که می تونستم بایستم ولی فقط واسه یک یا دو ثانیه اون هم با کمک بابایی جونم آخه اولین بار بابایی متوجه شد که میتونم واستم، ولی امروز واسه اولین بار تونستم خودم به تنهایی بایستم، خوشم اومد آخه خیلی دوست داشتم مثل شما آدم بزرگها واستم، خدا جونم مرسی
(سه شنبه 28 آبان ساعت 10:45 صبح)