دیروز عمه اعظم جونم با مامی تلفنی صحبت کرد و ما رو واسه ی افطار به خونشون دعوت کرد؛ من و مامی جونم بعد از ظهر حول و حوش ساعت 7 بود که به خونه ی عمه اعظم جونم رسیدیم آخه چند روزی میشد که هم و ندیده بودیم واسه همین هم ما زودتر رفتیم عمه فرانک جون و عمه افسانه ی خوشگل خودم هم اونجا بودن و کلی از دیدن من ذوق کردن منم که عاشق نی نی ام و از دیدن پرهام جون جون خودم و پدی جیگری و آرتین جون کلی ذوق کردم و همش دلم می خواست که با هم بازی کنیم و شیطونی کنیم خلاصه کلی بهمون خوش گذشت و نزدیک به اذان بود ولی هنوز بابایی و باباجون و عموهام از سرکار نیمده بودن که ما سه تا نی نی کوچولو غذامون رو خوردیم که واااااااااااااای چقدر هم خوشمزه بود آخه من همه ی سوپم رو خوردم مامی تعجب کرده بود آخه توی خونه خودمون خیلی اذیتش میکنم تا غذام رو بخورم همین موقع بود که بابایی اومد و بعدش هم عمو آرمان جونم از باشگاه اومد و منم فوری پریدم بغلش و کلی خودم رو لوس کردم واااااااااااااااااای بابا جونم هم اومد و من و بغل کرد و کلی لوسم کرد خلاصه همه افطار کردن و موقع غذا خوردن هم من کلی عمو احمدم رو اذیت کردم و نذاشتم که خوب غذا بخوره بعد از جمع شدن سفره ی افطار بابایی ناناز خودم اومد و من و پدی جون و آرتین جیگری رو سوار ماشین شارژی پدی جون کرد و کلی ما رو چرخوند و کلی هم به ما خوش گذشت اونقدری که من نمی خواستم پیاده شم و مامی هم به بابایی میگفتش که آره عزیزم یه ماشین افتادی ؛ واسه آتریسا جون جونی یه ماشین خوشگل باید بخری ببین چقدر ماشین سواری دوست داره. خیلی دیشب خوش گذشت، شب خوبی بود مرسی عمه اعظم جونـــــــــــــــــم می بوسمت بوس بوس
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مامان آرشیدا در تاریخ 1393/04/19 و 12:08 دقیقه ارسال شده است | |||
عسلک خاله ماشین باز شده واسه من پاسخ : |
این نظر توسط مامان افسانه در تاریخ 1393/04/16 و 21:53 دقیقه ارسال شده است | |||
افرین به دخمل زبر و زرنگ ما که که ماشین سواری هم میکنه
دوستت دارم عسل من پاسخ : منم خیلی دوستتون دارم و یه عالمه می بوسمتون بوس بوس :: |
این نظر توسط ثنــــــای دوست داشتنی در تاریخ 1393/04/16 و 9:11 دقیقه ارسال شده است | |||
خوش به حالت آتریسا جونییییییییی که اینقده بهت خوش گذشته ، عزیزم منم از این بابت که خوشحالی ، خوشحالم
دست عمـــــــه اعظم جووووون هم درد نکنه که باعث خوشحالیت شده پاسخ : واااااااااااااااای خاله الهه جون جای شما و مهلا جونم و ثنا جونم هم خیلی خالی بود، میســــــــــــــــــــــــــی |
این نظر توسط عسل در تاریخ 1393/04/15 و 22:23 دقیقه ارسال شده است | |||
قربون عسلی بشم پس خیلی بهت خوش گذشته
امیدوارم خاله یه ماشین خوشمل واست بخرن مث خودت ناز باشه..... خیلی دوست دارم جیگری پاسخ : خدا نکنه خاله جونم، آره شب خوبی بود، مرسی خاله؛ منم خیلی دوستون دارم می بوسمتون بوس بوس |
این نظر توسط عمه زهرا در تاریخ 1393/04/15 و 21:05 دقیقه ارسال شده است | |||
سلام
آتریسای عزیزم خوشحالم خونه عمه اعظم بهت حسابی خوش گذشته .آتریسا، عمه چه ماشین خوشگلی اینجا گذاشتی پاسخ : سلام عمه زهرا جون جونم، جای شما خالی بود ، میســــــــــــــــی
مامی دیگه ، کلی گشت تا پیداش کرد |
درباره ما
وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین. آتریسا یعنی دختر زیباروی،الهه زیبایی،دختری از جنس آتش و آذرگون ........ من آتریسا هستم، 4 اردیبهشت 1392 ( 24 آوریل 2013 ) ساعت 8:50 صبح روز چهارشنبه با وزن 3/800 کیلوگرم وقد 51سانتیمتر دربیمارستان امام خمینی توسط دکتر لیلا جعفری عزیز متولد شدم . ازاین به بعد خاطراتمو تو وبلاگم میزارم ... و خیلی خوشحالم که به دیدن وبلاگم اومدید؛ امیدوارم لحظات خوشی رو در وبم سپری کنید
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
ارسال مطلب جدید
ارسال مطالب جدید
آمار سایت