امروز صبح وقتی از خواب پا شدم اول صبحونه ام (حریره بادام و سیب) و خوردم ، بعدش مامانی به آتلیه زنگ زد و واسه بعد از ظهر هماهنگ کرد که من و ببره تا بقیه ی عکسهایی که باید اون روزی می گرفتم ولی حوصله نداشتم و امروز بگیرمنیست که من امروز صبح زود بیدار شدم واسه همین مامانی گفتش که حالا که امروز وقت داریم بیا اول آتلیه خودم ازت چند تا عکس خوشگل بگیرم
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط ثنای دوست داشتنی در تاریخ 1392/10/08 و 15:42 دقیقه ارسال شده است | |||
عزیزم،چه عکسای قشنگی گرفتیمن و آبجی جونم برات دست می زنیم پاسخ : مرسی عزیزم |
این نظر توسط عمـــــــــــــــــــــــــــه زهرا در تاریخ 1392/10/07 و 17:43 دقیقه ارسال شده است | |||
آتریسا عمه مامانت یه پا عکاس شد واسه خودش...
ناز عمه نزار بره آتلیه پول عکاسی بده خودت بزرگ شدی پول عکسا رو باهش حساب کن پاسخ : سلام عمه جــــــــــــــــــــــــونم آخه این جوری که من ضرر می کنم!؟! |
این نظر توسط نیوشا در تاریخ 1392/10/07 و 17:08 دقیقه ارسال شده است | |||
چه هد خوشگلی البته تو خودت به این ماهی و نازی نیاز به این چیز ها نداری... |
درباره ما
وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین. آتریسا یعنی دختر زیباروی،الهه زیبایی،دختری از جنس آتش و آذرگون ........ من آتریسا هستم، 4 اردیبهشت 1392 ( 24 آوریل 2013 ) ساعت 8:50 صبح روز چهارشنبه با وزن 3/800 کیلوگرم وقد 51سانتیمتر دربیمارستان امام خمینی توسط دکتر لیلا جعفری عزیز متولد شدم . ازاین به بعد خاطراتمو تو وبلاگم میزارم ... و خیلی خوشحالم که به دیدن وبلاگم اومدید؛ امیدوارم لحظات خوشی رو در وبم سپری کنید
اطلاعات کاربری
نویسندگان
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
ارسال مطلب جدید
ارسال مطالب جدید
آمار سایت